این مستند داستان واقعی یکی از بزرگترین اشتباهات قضایی در تاریخ حقوقی بریتانیا را روایت میکند. زمانی که پول از شعب محلی اداره پست بهظاهر ناپدید شد، اداره پست که متعلق به دولت بود، بهاشتباه مدیران خود را مسئول این کمبود معرفی کرد.
در فیلم رویای کاغذی، یاسی دختر جوانی که در یک کارگاه خیاطی کار میکند، با زال جوانی آشنا میشود. او پیجی در اینستاگرام برای زال راهاندازی میکند و در کوتاه زمانی، مخاطبین بسیاری پیج را فالو میکنند. یاسی که به درآمدزایی از پیج فکر میکند، پست و استوریهایی با موضوع کاندیداتوری زال در انتخابات ریاست جمهوری بارگذاری میکند. این در حالیست که زال جوان علیرغم مخالفت با یاسی، عاشق او شده است و…
"مهین" زنی هفتاد ساله است که سال ها تنها زندگی کرده و تصمیم می گیرد روال کسالت بار زندگی فردی خود را بشکند و زندگی عاشقانه ای را برای خود احیا کند. او در همان قدم اول برای رسیدن به مسیری جدید، در برخوردی غیرمنتظره، با شبی فراموش نشدنی مواجه می شود و ...
بازرسان دسترسی بی نظیری به تخت جمشید در کوه های ایران دارند. آنها به طور قانونی به دنبال سرنخ هایی می گردند تا دریابند چه چیزی ایران را به اولین نیروگاه امپراتوری در جهان تبدیل می کند.
تهران. ژوئن 2009. هیاهوی شهری که با «موج سبز» اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری در نوسان است. یک آپارتمان به عنوان سرپناه. زن و مردی که متعلق به دو نسل متفاوت هستند.
داستان فیلم درباره دختری به اسم فرشته است که حدود یک سال است به همراه مادر و یک نوزاد نامشروع در تهران زندگی میکند. او که برای تحصیل به پایتخت رفته است، قصد دارد به همراه دوستش عاطفه، که او هم تازه به تهران آمده است، میخواهند به کانادا مهاجرت کنند …
مینا زنی سیوپنج ساله که شوهرش به علت قتل عمد قصاص شده، اکنون زندگی سخت و بیرمقی را میگذراند. این شرایط زمانی پیچیدهتر میشود که مردی نزد پلیس آمده با ارائه شواهد، اعترافاتی میکند که زندگی مینا را در مسیری جدید قرار میدهد
داستان فیلم در مورد زوج جوانی است که به همراه دختر یک سالهشان خود را محبوس در هتلی قدیمی مییابند. علیرغم تلاششان برای اقامتی دلپذیر در این هتل عجیب و وهمآور، نیرویی خارجی آن دو را وادار به ابراز رازهای درونیشان که از یکدیگر پنهان نگه داشتهاند میکند. آنها با دقت همه چیز و هر کسی را که در مسیرشان قرار دارد زیر سال میبرند.
روی مکبراید در جستجوی پدر خود که بیست سال پیش در ماموریتی یکطرفه به سیارهی نپتون سفر کرده بود تا نشانههایی از حیات موجودات بیگانه بیابد ، سفری دور و دراز را آغاز کند و…
داستان این فیلم دربارهی خانوادهی گاردنر میباشد که تصمیم میگیرند به دلایلی به یک مزرعهی دورافتاده در یک روستای جدید در انگلستان نقل مکان کنند. اما طولی نمیکشد که یک شهاب سنگ در حیاط جلوی خانهشان سقوط میکند و خیلی زود ذوب شده و زمین و فضای آن منطقه را با رنگهای عجیب و غریب آلوده میکند و…
مرگ از بیماری هایی مانند ALS و آلزایمر روشی عذاب آور است. این بیماری در سراسر جهان رو به افزایش است. با کمک تغییرات جوی و آلودگی ، دانشمندان معتقدند که ...
"تاکر" و "حمید" قرار است برای اولین بارشان پدربزرگ بشوند اما آنها باید بتوانند با وجود تفاوت ها و اختلاف ها در کنار یکدیگر باشند تا اولین نوه شان را نجات دهند و ...
فیلم درباره یک زن 80 ساله است که رابطه ای دوستانه و غیر محتمل را با یک زن جوان برقرار می کند. این در حالی است که هر دوی آنها با مشکلات یکسانی از جمله هویت و میرایی دست و پنجه نرم می کنند. همچنان که این دو همدیگر را بیشتر و بیشتر می شناسند، یاد می گیرند که چگونه خود واقعیشان باشند ...
داستان در مورد یک راننده تاکسی به نام غلام "شهاب حسینی" می باشد که که گذشته اش زندگی او را تحت تاثیر قرار داده و او با هیچ کس در مورد گذشته اش صحبت نمی کند .
در ابد و یک روز خانواده ای در حال تدارک عروسی دخترشان سمیه هستند، اما اتفاقات غیر منتظره ای روابط خواهران و برادران را سرد می کند که در نهایت باعث ماجراهایی می شود که...
"رعنا" و "عماد" زن و شوهری جوان هستند که در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر هستند. آنها به علت نشست زمین مجبور میشوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان بنام بابک به خانهای اسباب کشی میکنند که پیش تر زنی بدنام بنام «آهو» در آن ساکن بوده است. ابتدا همه چیز خوب پیش میرود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم میشود.
سه روز تعطیل است و چند خانواده جوان برای تفریح راهی شمال اند. آنها دانشجویان سابق دانشکده حقوق هستند. سپیده و همسرش امیر یک دختر خردسال دارند. شهره و همسرش با دو فرزند خردسال شان هستند که یکی از آنها آرش است. نازی و منوچهر نیز تازه ازدواج کرده اند. احمد نیز که سالها در آلمان اقامت داشته و به تازگی از همسر آلمانی اش جدا شده همراه آنهاست؛ به اضافه دختری به نام الی که به دعوت سپیده همسفر این گروه شده است...
سیمین (لیلا حاتمی) میخواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمیخواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج میبرد تنها رها کند...
*
جزء 250 فیلم برتر IMDb
"اکبر" در شانزده سالگی مرتکب قتل شده و دادگاه او را به اعدام محکوم کرده است. او در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیت نگهداری میشود تا به سن قانونی (18 سال) برای اجرای حکم برسد. "اعلا"، دوست "اکبر"، برای کمک به او به اتفاق "فیروزه"، خواهر "اکبر" برای گرفتن رضایت به سراغ شاکی پرونده، "ابوالقاسم" (پدر مقتول) میروند. "ابوالقاسم" که با سماجت آنها روبرو میشود، به دادگاه میرود تا اجرای حکم را جلو بیندازد، اما...
داستان فیلم که بر اساس داستان "سفر" نوشتهی محمود دولت آبادی ساخته شده ماجرای خانواده ای را روایت میکند که از فقر و تنگدستی رنج می برند، به همین دلیل مرد خانواده برای تأمین معاش، راهی سفر به خارج از کشور می شود. در همین زمان که دیگر خبری از مرد نمی شود، کارگر جوانی که به تازگی برای کار وارد این منطقه شده است، پایش به زندگی آنها باز می شود...
"کریم" کارگر یک مرکز پرورش شتر مرغ است که در اطراف تهران زندگی می کند. به دلیل گم شدن یک شتر مرغ ، کریم اخراج می شود و به خاطر تأمین هزینه تحصیل بچه ها و سمعک دخترش که گم شده مجبور می شود برای پیدا کردن کار به تهران برود و با موتور خود در تهران مسافر کشی کند. کریم که مردی خوش قلب و مهربان است با وارد شدن به محیط شهری در معرض تهدیدهایی قرار می گیرد و با جریانات عجیبی روبه رو می شود.
ژانر :درام , جنگی کارگردان :Bahman Ghobadi زبان :کردی , عربی ستارگان : مدت زمان : 98 دقیقه رده سنی : به افراد زیر 13 سال توصیه نمی شود.
لیست مشاهده
»کیفیت ها
DVDRip » 700 MB
خلاصه داستان
در نزدیکی مرز ترکیه و ایران "سوران" پسر سیزده ساله ای است که علاوه بر تصب آنتن، سردستهی گروهی از بچه های دهکده نیز است. تا اینکه "آگرین" به همراه برادر خود وارد دهکده می شوند...
"علی"، نوازنده چیره دست سنتور و خواننده محبوب جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست میدهد و به بیراهه میرود. او میگوید همه بدبختیها از وقتی شروع شد که عشق بزرگ زندگیم، هانیه مرا ترک کرد، اما هانیه زمانی میرود که علی مدت هاست در بند اعتیاد خانمان سوز خود گرفتار است...
فیلم داستان یک معلم کُرد زبان است که در طول جنگ ایران و عراق با حمل کردن تخته سیاه به روستاهای ایرانیِ نزدیک مرز عراق میرود تا به بچه های بی سواد درس یاد بدهد...
دختر جوانی به نام "روح انگیز" (ترانه علیدوستی) که خود را آماده ازدواج میکند، روز چهارشنبه سوری برای کار به خانه خانوادهای متوسط وارد میشود. "مژده" (هدیه تهرانی)، خانم خانه، به رابطه همسر خود (حمید فرخنژاد) و زن همسایه (پانته آ بهرام) مشکوک شده و زندگی خانواده در آستانه نابودی است...
محمد دانش آموز هشت ساله ای که در مدرسه نابینایان تهران درس می خواند پس از یک سال همراه پدر به زادگاهش، روستایی در ارتفاعات شمال و نزد مادربزرگ و دو خواهر خردسالش باز می گردد. این بازگشت، مکاشفه او در طبیعت و هستی است. مکاشفه ای که پدر از آن غاقل است. پدر در آستانه ازدواج است و نمی داند با محمد چه کند...
گشتاسب مردی که به سارا کمک مالی کرده است متهم به جعل اسناد شده است و موقعیت شغلی او در بانک دچار مخاطره میشود و از سارا میخواهد از طریق اعمال نفوذ حسام که حالا رئیس بانک شده است در شغلش ابقاء شود...
دختری با خانواده کوچ نشینش در صحرا زندگی می کرده و عاشق مرد اسب سوار بوده است. اما قانون حاکم بر آن ایل قشقایی اجازه نمی داد تا عمویش ازدواج نکرده، او ازدواج کند و در پنجاه و هفت سالگی، عموی گبه همچنان مجرد است. در تمام این مدت مرد اسب سوار گبه را در صحرا دنبال می کند و...
مادری دو فرزندش امیرمحمد، پنج ساله، و نوزاد شش ماهه خود را در خانه آپارتمانی تنها می گذارد و به قصد انجام کاری بیرون می رود. در فاصله ای که مادر به خانه بازمی گردد دو کودک او به ویژه امیر محمد، با مشکلات فراوانی روبرو می شوند. مادربزرگ و همسایه ها که دو کودک را در خطر می بینند و نمیتوانند به خانه راه یابند، بیرون آپارتمان ازدحام می کنند و هر کدام با راهنمایی خود می کوشند آن دو را از خطر برهانند.
مهتاب و محمود که سال ها از ازدواجشان می گذرد، هنوز صاحب فرزند نشده اند. آنها سفری را به قصد زیارت به سوی مشهد آغاز می کنند. محمود هنگام رانندگی راه اصلی را گم می کند و برای پرهیز از برخورد با یک آهو از مسیر منحرف می شود و اتومبیلش خراب می شود. او در جست و جوی تعمیرکار به روستایی عجیب در وسط بیابان برخورد میکند و...
محمود نویسندهای است که برای نوشتن باقیماندهٔ کتاب جدید خود در پی یک کمکاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آورده است. اما در باغ درخت گلابی قدیمی که برای محمود سرشار از خاطره است میوه نداده و باغبانان از او میخواهند که در مراسمی آیینی برای ترساندن درخت و به بار نشستن دوبارهٔ آن شرکت کند و محمود میپذیرد و در این بین او به مرور خاطرات نوجوانی خود میپردازد،
سید مرتضی به زری علاقه دارد؛ اما پدر زری، میرزا یحیی، که در تجارت ورشکست شده، دخترش را به عقد میرزا اسدالله در آورد تا او را از ورشکستگی نجات دهد. زری خود را میکشد. مرتضی، پس از مرافعه با اسدالله، راهی پایتخت میشود. او نزد عمویش رحمت میرود که پسران میرفتحالله مزاحم او هستند. مرتضی با آنها در میافتد و آسید کاظم، به تقاضای رحمت، میانه را میگیرد با خون راه نیفتد. مرتضی با دختری به نام عشرت آشنا میشود، که کاملاً شبیه زری است، و کاظم از سالها پیش به او و مادرش کمک کرده است.
*
این فیلم نسخه تله 35 و بهترین کیفیت موجود از این فیلم است
اکبر، نادر، عباس و رضا، که روابط دوستانه شان از کودکی شکل گرفته است، هر یک در پی تحقق آرزوی خودش است: عباس و نادر لباس نظام به تن می کنند، اکبر به گروه دایی اش می پیوندد که قاچاقچی است؛ رضا، که فلج است، آرزویی جز ادامه ی دوستی با آن سه ندارد. معصومه، خواهر رضا، و اکبر به یکدیگر علاقمندند. اکبر در میان اعضای گروه قاچاقچی ها اعتباری کسب می کند و لقب «کوسه» می گیرد. اکبر در هنگام حمل یک محموله ی قاچاق ژاندارمی را به قتل می رساند و با پیکری زخمی به خانه ی عباس می رود. عباس او را تحویل مأموران پلیس می دهد، و او در دادگاه به اعدام محکوم می شود. معصومه به ملاقات اکبر می رود و به عقد او درمی آید. اکبر، پیش از اعدام درخواست می کند که نادر مأمور اجرای حکم اعدام او باشد. اکبر را در پیش چشمان گریان معصومه، عباس و رضا به جوخه ی اعدام می سپارند.
«حسن» و «علی» در دوستی پایدارند. «قاسم» مرد شرور محله برای رسیدن به خواسته های خود به ایجاد نفاق بین آن دو می کوشد. ورود«اقدس» به محله و دلبسته شدن حسن و علی به او یک ماجرای عشقی را رقم می زند.اما علی برای کمک به دوست خود حسن، پا روی عشق خویش می گذارد.حسن ناخواسته و ندانسته متهم به قتل شده و بدون آنکه خود بداند قربانی انتقام برادر مقتول می شود در حالیکه معشوق قدیم او نیز فریب خورده و او را به دام می کشاند. علی پس از روشن کردن حقیقت ماجرای قتل، متوجه خطری که دوستش را تهدید می کند شده اما دیر می رسد و تنها نظاره گر جان باختن دوستش می شود. دوستی که به شدت زخمی شده و در دقایق آخر زندگی از او تقاضای خواندن آواز مورد علاقه ی خود را می کند. حسن در آغوش بهترین دوستش دیده فرو میبندد.
فاطی (فروزان) از زادگاهش به تهران می رود. کدخدا و مادرش به او نشانی خان سردار (حبیب الله بلور) را داده اند. شمس الله ظفر (رضا بیک ایمانوردی)، راننده ی خان سردار، فاطی را به خانه ی سردار می رساند. سردار اصرار دارد که پسرش پرویز (امیرفخرالدین) با دختری به نام عشرت (مرسده کامیاب) ازدواج کند. پرویز که وقتش را به قمار می گذارند توسط پدرش از خانه رانده می شود. شمس الله برای پابند کردن پرویز به خانه و زندگی، فاطی را با قیافه ی مبدل، سر راه او قرار می دهد. وقتی پرویز به فاطی علاقمند می شود عشرت که می داند فاطی دختر فقیری است موضوع را برملا می کند. شمس الله توضیح می دهد که هدف آنها نجات پرویز بوده است. روز بعد پرویز به دنبال فاطی می رود و به رغم مخالفت پدرش، که برای منصرف کردن پرویز به فاطی تهمت دزدی می زند، با او ازدواج می کند.
مرد تحت تعقیبی به نام قدرت ، پس از سرقت مسلحانه از بانک ، خود را به دوستش سید رسول میرساند. سید مردی معتاداست و دوست دخترش فاطمه بازیگر تماشاخانه است...
صمد (پرویز صیاد) موی دیوی را آتش می زند و فولاد زره ی دیو از اسارت هشت هزار ساله نجات می یابد. دیو گوشت بزی را می خورد و چوپان به سرکار استوار (عبدالعلی همایون) شکایت می برد. دیو، لیلا (شهناز تهرانی) را برای صمد می رباید و با شکایت کدخدا (رضا شفیع) صمد دستگیر و زندانی می شود. دیو صمد را نجات می دهد و او را به شهر می برد. صمد و دیو در شهر معرکه به پا می کنند و به جرم دزدیدن دو لاشه ی گوسفند مورد بازخواست پلیس قرار می گیرند. آن دو را به آسایشگاه روانی می برند، و دو پزشک (جلال مقدم و فرخ غفاری) صمد و دیو را تحت معالجه قرار می دهند. دیو گرفتار زنی خوش گذران (نوری کسرائی) می شود که گمان می برد فولادزره خود را به هیئت هیپی ها و جوان های «آلامد» درآورده است. مدتی بعد زن، دیو را رها می کند و فولادزره که در مرافعه ای زخمی شده است ترجیح می دهد به دنیای افسانه ای خود باز می گردد. صمد نیز به ناچار به روستای زادگاهش باز می گردد.
خانهای که وارث یا وارثانش معلوم نیست، عدهای مستاجر دارد. خانه نیازمند تعمیرات اساسی است ولی بی توجهی عباس آقا، مباشر که قصد تصاحب خانه را دارد، باعث میشود تا به رغم تلاشهای دیگر ساکنان، کار از کار بگذرد و...
زنی برای پسرش سفارش یک لباس عروسی را میدهد تا در مراسم ازدواج خواهرش آن را بپوشد. شاگرد خیاط، به همراه دو نوجوان دیگر که در همان ساختمان زندگی میکنند، نقشهای میریزند تا لباس را شبهنگام بر تن کنند تا ببینند لباس به آنها میآید یا نه. اما کارها طبق برنامه پیش نمیرود و برای برگرداندن لباس دچار مشکل میشوند...
تقی پستچی در خانهٔ اربابش با همسر زیبای خود زندگی میکند. او به سبب بیماری اش شخصیت عصبی و نامتعادلی دارد. دکتر معالجش دامپزشکی است که او را با داروهای گیاهی درمان میکند. تا اینکه یک روز مهندس، برادرزادهی اربابش از فرنگ باز میگردد و...
"گلرخ کمالی" پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه می شود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چک ها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس می گیرد و سعی در جلب رضایت آن ها دارد. در این مسیر پیشنهادات، تحقیرها، تهدیدها و فجیع ترین اتفاقات را تحمل می کند...
میرزا ابراهیمخان عکاسباشی که در سفر به فرنگ به سرمیبرد در آرزوی ازدواج با معشوقاش (آتیه) پس از بازگشت است. او در سفر شیفته سینماتوگراف میشود. رنجوری مظفرالدین شاه او را نگران آینده سینماتوگراف میکند و از شاه کسب تکلیف میکند. شاه به فراشباشی سفارش میکند تا میرزا ابراهیم خان را نزد پسرش (ولیعهد) بفرستد ولی...
فیلم داستان مردی افغان به نام نسیم است که برای تامین هزینه بیمارستان همسرش کاری پیدا نمیکند و سرانجام سوژه یک شرطبندی درباره توانایی او برای رکاب زدن دوچرخه میشود...
فاطی توسط یکی از برادران آبمَنگُل به نام منصور (جلال پیشواییان) هتک حرمت میشود. فاطی، پس از نوشتن نامهای به مادر (ایران دفتری) و داییاش (جمشید مشایخی)، خودکشی میکند و در بیمارستان جان میسپارد. فرمان (ناصر ملکمطیعی)، برادر بزرگ فاطی، پس از آگاه شدن از موضوع، به دکان برادران آبمَنگُل میرود. او، چون پیشتر قسم خوردهبوده که هرگز از ابزارهایی مانند چاقو استفاده نکند، با دستان خالی با برادران آبمَنگُل روبرو میشود و توسط دو برادر منصور، رحیم (غلامرضا سرکوب) و کریم (حسن شاهین)، غافلگیر و کشته میشود. قیصر (بهروز وثوقی)، برادر کوچکِ فرمان، از سفر جنوب بازمیگردد و پس از آگاه شدن از قضیه، بهقصد انتقام به سراغ برادران آبمَنگُل میرود. او کریم را در حمام و رحیم را در کشتارگاه از پا درمیآورَد. سپس به اتفاق ننهمشهدی، رختشوی محلهشان، برای زیارت به مشهد میرود. وقتی قیصر از زیارت بازمیگردد از خبر مرگ مادرش مطلع میشود و در گورستان، بههنگام تدفین مادرش، بهکمک نامزدش (پوری بنایی) از چنگ پلیس میگریزد و بهواسطهٔ رقاصهای (شهرزاد) منصور را در ایستگاه راهآهن مییابد و او را با چاقو به قتل میرساند و خود نیز توسط پلیس دستگیر میشود
*
این نسخه از فیلم ریلیز اختصاصی KingMovie از سورس اصلی و تله35 این فیلم می باشد، کیفیت صدا و تصویر این نسخه با نسخه های دیگر موجود در اینترنت تفاوت بسیاری دارد و نسخه هایی که قبلا در اینترنت بوده با این نسخه به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست، همچنین در این نسخه قسمت هایی که سانسور شده بوده نیز موجود است.