خلاصه داستان
سم یک کمدین و پرستار بچه در تورنتو است و از طریق آژانسی با شغل پرستاری روبرو می شود و از طریق آن با بروک نوجوان و کامرون، پدرش آشنا می شود. مادر بروک و همسر کامرون بیمار و در بیمارستان بستری است. بروک در ابتدا در برابر داشتن یک پرستار بچه مقاومت می کند، با این حال سم با او رابطه برقرار می کند و آنها با هم پیوند برقرار می کنند و ...