یک جغد جوان با دختربچهای گمشده در شهر نیویورک آشنا میشود. آنها با کمک یکدیگر تلاش میکنند تا برای کریسمس به خانه بازگردند و در این مسیر دوستیای جادویی شکل میگیرد.
داستان پیرامون یک خانواده از طبقهی متوسط در مکزیکو سیتی سال 1970 جریان دارد و با نگاهی به کشتار کورپوس کریستی ساخته شده است که در آن دانشجویان معترض توسط سربازان مکزیکی زبده قتل عام شدند.
جایزه آکادمی که بهطور غیررسمی اسکار مینامند؛ جایزهای است که هر ساله توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک به بهترین آثار صنعت سینما اهدا میشود. این مراسم یکی از شاخصترین مراسمهای اهدای جوایز در جهان است و ساله در بیش از 100 کشور جهان بهصورت زنده پخش میشود.
داستان فیلم در مورد دو فضانورد است ( جرج کلونی و ساندرا بولاک ) که بعد از یک حادثه سفینه آن ها متلاشی شده و آن دو در فضای بدون جاذبه سرگردان می شوند و باید به کمک یکدیگر راهی برای زنده ماندن پیدا کنند...
داستان این قسمت در ادامهی ماجراهای "جیمز باند" در "کازینو رویال" است. اکنون او به دنبال گرفتن انتقام مرگ معشوقه اش باید جلوی فردی بنام «دامنیک گرین» بایستد، که قصد تصاحب منابعی با ارزش در کشور بولیوی را دارد.
*
نسخه دوبله پارسی بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
سال 2027 است و زنان دیگر نمی توانند بچهای به دنیا بیاورند. درحالی که بحران و آشفتگی پایه های تمدن بشری را متزلزل کرده، دنیای در شرف مرگ و نیستی، آخرین شانس بقایش را در وجود زنی به نام «کی» می بیند، که به گونهای غیر قابل درک باردار شده است و اکنون در حالی که فرقههای متخاصم ملیگرا به جان هم افتادهاند و رهبران دنیا شاهدند که چطور قدرت از دستشان خارج میشود، مردی سرخورده به نام «تیودور» (اوون) ماموریت مییابد از این زن محافظت کند و او را تا بندری همراهی کند تا این آخرین امید بشریت بتواند در امنیت کامل، کودکش را به دنیا بیاورد...
در قسمت سوم هری پاتر، هری سومین سال را در مدرسه هاگوارتز سپری می کند و مشکلات جدیدی در انتظار او هستند. قاتل محکوم، سیریوس بلک از زندان جادوگران گریخته است و اکنون به دنبال هری می آید...
در مکزیک، دو پسر نوجوان به همراه زنی جذاب که سنش از آن ها بیشتر است، سفری را در جاده آغاز می کنند، و در این میان چیزهایی در مورد زندگی، دوستی، عشق از یکدیگر یاد می گیرند...
نقاشی به نام «فین» (هوک) رابطه ی نزدیکی با «استلا» (پالترو) دارد. تا این که «استلا» ناپدید می شود و «فین» دل شکسته، از فرط افسردگی هفت سال از نقاشی کردن دست می کشد. پس از مدتی «فین» به نیویورک می رود و تصمیم می گیرد ظرف ده هفته تابلوهایی را برای نمایشگاهی خلق کند. در همین حال دوباره «استلا» را می بیند که اکنون با مردی ثروتمندی به نام «والتر» (آزاریا) زندگی می کند...
دختری کوچک به نام سارا که پدرش در جنگ مفقود شده است، مجبور به رفتن به یک مدرسه شبانه روزی می شود. او در آنجا به عنوان خدمتکار کار میکند و در آنجا متوجه جریاناتی می شود که…