داستان فیلم در مورد مرد جوانی به نام "هارلی" است که بعد از تیراندازی مادرش به پدرش و کشته شدن پدرش ، مادرش به زندان می افتد، حالا باید از سه خواهر جوان خود مراقبت بکند. ولی زندگی "هارلی" زمانی پیچیده تر می شود که او به عنوان مظنون یک قتل محلی شناخته می شود ...
نیویورک. «کانی» (لین) در برخوردی اتفاقی با جوانی فرانسوی به نام «پل مارتل» (مارتینز) آشنا می شود و با او رابطه برقرار می کنند. پس ازچندی «ادوارد» (گیر)، شوهر «کانی» پی به ماجرا می برد و شخصا با «پل» رو در رو می شود.
پروفسوری که ناپدری "لولیتا" است، به او علاقمند میشود. در پی فاش شدن عشق نامشروع پروفسور به دختر همسرش و مرگ زن، وی سفری نامشخص را در کنار "لولیتا" آغاز میکند، غافل از آنکه دخترک توسط یک فرد ثروتمند منحرف اغفال میشود و ناگاه پروفسور را ترک میکند...
یک سرباز سابق امریکایی که در ویتنام جنگیده، وقتی در مترو مورد حمله موجوداتی شاخدار قرار می گیرد و پسر مردهاش را می بیند، به این نتیجه می رسد که زندگی گذشتهاش در جنگ آنطور که اعتقاد دارد، نیست.
دن گالاگر، یک وکیل متأهل و خوشبخت نیویورکی است. وقتی همسرش، بت و دخترش الن برای تعطیلات به خارج شهر می روند، او با شخصی به نام الکس فارست آشنا میشود. برای دن این یک آشنایی گذراست، اما...
روزی "الیزابت" که در گالری سوهو کار می کند، به طور اتفاقی مرد مرموزی به نام "جان" را در یک خوار بار فروشی چینی ملاقات می کند. در ملاقات بعدی، "جان" پیشنهاد دوستی می دهد. "الیزابت" قبول می کند و از این پس "جان" کنتزل اوضاع را در دست می گیرد...